بهترین دوران, عاشقی, زندگی من درست قبل از عاشق شدنم بود.
اون زمانی که فکر میکردم عشق هیجانانگیزترین و آرامبخشترین و زیباترین وصمیمانه ترین و هزارتاترین دیگه ست.
اونموقع باخیال اینکه یه روزعاشق میشم و تبدیل به الهه عشق وخوشبختی خواهم شد ، غرق درشور و هیجان انتظاربرای سررسیدن اون آدمی بودم که قراربود درمان همه دردهام باشه.
شعرمیخوندم ، داستان میخوندم ، موسیقی گوش میکردم وخیال عشق دراطراف من پراکنده بود.
تا وقتى که روز موعود فرارسید وعاشق شدم وحقیقت تلخ وسنگینش برام روشد...
تنهاترشدم ، روزهام تلخترشد ، سایه ها بیشتر قد کشیدن وآدم ها نقاب ازصورت انداختن...واقعیت دنیا برام عیان شد وعشق، قداستش رو به وحشیانه ترین شکل ممکن ازدست داد.
.
حالا دلم تنگ میشه برای عشق.
نه برای خودش،برای تصوری که ازش داشتم . برای جوری که میشد بشه و نشد. برای امیدی که داشتم ودیگه ندارم.
عشق زیباترین رویاها وکثیف ترین واقعيتها رو به من داد.
#ناشناس
پی نوشت : شاید من اینقدر ها هم خیال عاشقی نداشته ام ، شاید بعد هم که عاشق شدم هم فقط خیال کردم عاشقم و اونقدر ها سینه چاک ندادم و ... ، اما همین ها که به من گذشت بهم ثابت کرد که عشق یک خیال واهی بیش نبود و حتی اونی که میگه عاشقم یک دروغگو بیش نیست که اوله همه هم به خودش دروغ می گه و من به عنوان یه عاشق دروغگو ازت عذر می خوام
جایی دور از همه جا...برچسب : نویسنده : 1247891 بازدید : 5