برای آنکه همواره در
انتظار,ِ کسی به سر می برد که بی هوا رفته است و حسرت دستهایش را در ذره ذره زندگی جا گذشته است ، برای آنکه جز غروبهای جمعه که به بی وزنی مزمن دچار میشود، تمام لحظهها ثقلِ آهنینِ دلی تنگ را دارند، برای کسی که از خواب گریخته، و از پنجرهها و از خاطرات کهنهای که بوی هذیان گرفته اند، برای چنین آدمی چه چیز باید آرزو کرد؟ چه چیز جز رسیدن؟
نیکی فیروزکوهی
پ ن: بازم پنجشنبه ،جمعه،بازم انتظار برای شنبه های با تو بودن.
نوشته ی من
جایی دور از همه جا...
ما را در سایت جایی دور از همه جا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1247891 بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 20 آذر 1397 ساعت: 12:16